بالاخره خوابیدم!

تو این مدت که از چند هفته قبل و یا بهتر بعد از تعطیلی خاتم شروع شده بود اصلا نتونسته بودم که سیر بخوابم ولی امروز- دوشنبه- فقط خوابیدم . یعنی تا ساعت ۱۲ ظهر . نمی دونم تو ای چند هفته چقدر خوابیدم ویا اصلا چقدر خونه بودم ولی به هر حال تموم شد . همراه با گروهی از بچه های خاتم در غیاب استاد چند ویژه نامه را منتشر کردیم . دو ویژه نامه در سالروز رحلت امام خمینی و یک ویژه نامه برای سوگواره فیلم کوتاه لحظه های عاشورایی. من تو دوتای اولی مدیر اجرایی بودم و در این آخری دبیر تحریریه . باید همین جا تا یادم نرفته از همه اونهایی که باهم بودیم تشکر کنم . مخصوصا اون هایی که بعضی از وقت ها ناراحتشون کردم و یا عصبانی.
بالاخره تموم شد و امروز خوابیدم.راحت ولی بادلهره . دلهرهایی از فردایی که چه خواهد شد.فردایی که همیشه برای من سوال برانگیز بوده.تواین مدت با خیلی ها آشنا شدم . مثل آقای محمد محمد سیفی سر دبیر ویژه نامه سوگواره و ... که لطف زیادی به من داشتند.راستی دوست خوبم سجاد از خانواده حقیقت نژاد ها خیلی و بیشتر از خیلی به من کمک کرد.

مسابقه

  * یک سوال ، این عکس متعلق به چه کسی است؟
جواب ها را در بخش نظرات ارائه دهید ، توضیحات بیشتر تا چند روز آینده.

سوتی سایت استانداری

استانداری یزد در سایت خود با این تیتر خبری آورده است " استاندار یزد:با متخلفين به شدت برخورد شود" این در حالی است مدت های بسیاری است که ابوالقاسم عاصی به دلیل بیماری میگرن ناگهانی و با سابقه خود در خانه بستری است و به استانداری نمی رود و از همه مهتر امروز صبح نیز در جلسه معارفه شهردار نیز به همین دلیل حضور نداشت.
اما این خبر که حالتی غیر از گفتگو دارد و گزارشی از جلسه است به نقل از او بیان شده و در کنار خبر عکسی از نبوی زاده و فقیه خراسانی را در جلسه گذاشته شده است .
برای دیدن خبر به اینجا مراجعه کنید.

توضیح ضروری

مشاهده شده که دوباره آقای شوق در نقدی راجع به اینکه عده ای از خبرنگاران در ساختمان شورای شهر چه می کردند، باید چند نکته را در قالب توضیحات ضروری بیان کنم.
۱-اول اینکه این جلسه به هیچ عنوان جلسه ای سری نبوده و ادامه جلسات نیز نخواهد بود.
۲-زمان زاده تنها به عنوان یکی از اهالی مطبوعات در آنجا بوده است و نه خبرنگار خبرگزاری فارس  بلکه بنده خبرنگار خبرگزاری فارس در یزد هستم و در معرفی خودم این نکته را بیان کردم و در مورد خاتم یزد مرحوم هم باید بگویم حق با شماست.
۳-دیگر اینکه اون آقایی که قبلا مسئول روابط عمومی ارشاد بوده همان آقای مشکیان است و در مورد حضور ایشان باید گفت که به دلیل دوستی با آقای خباززاده در این جلسه حضور داشته است و هیچ کس از حضور ایشان اطلاعی نداشته و مهم تر اینکه به گفته خودشان ایشان تنها به خاطر دوستی با شخص آقای خباززاده دراین جلسه حضور پیدا کرده است و بنده خیلی خوشحال هستم با ایشان هیچ گونه ارتباطی تا به حال نداشتم.
۴-در مورد آقای ترقی نژاد هم باید گفت که ایشان به عنوان یک کارشناس در عرصه روابط عمومی حضور پیدا کرده بود و خود را به عنوان یک جوان یزدی معرفی کرد واگر قرار باشد اتفاقی مثل تیتر شما بیافتد ، ایشان نقشی نخواهد داشت.
۵-در آخر اینکه قرار است این جلسه با حضور جوانان بیشتری ادامه پیدا کند تا راهکار نهایی برای این مهم که همان ارتباط مردم و شورا باشد پیدا شود.
۶-در مورد بقیه دوستان حاضر در جلسه هم لازم است بگویم که همگی از حق جوانان از منظر خودشان دفاع کردند و در آخر هم مورد تائید سرهنگ میرحسینی نیز قرار گرفت.

اندر احوالات زمان بابا!

می بینم که بعضی از دوستان خیلی مشتاق نشان دادند و واکنش ها بسیار صریح است . باید گفت ای ول . ای ول به زمان بابا که اگر باباش بفهمه اینجوری تو وبلاگش نوشته یا این طور فکری داره ، همان جا جلوی خونشون به دارش می شکه تا ازدواج موقت که هیچ ازدواج دائمی هم یادش بره.
قرقرقر -کجائی ؟ زود بیا خونه- 
و البته اون یکی دوست که از فمنیست های قدیمی-  داغ کرده که وزیر کشور این طوری گفته - در واکنشی این اشتیاق زمان بابا را پیشتازی لقب داده . بهتر است به اوشون هم بگم که زیاد عجله نکنند زمان بابا عادت داره تو دیگ حلیم بپره ، شما اصلا ناراحت نشید . اوشون اول تو دیگ می پره ، در میاد و بعد .... البته زمان بابا همیشه پیشتاز است و مثل دونده های که جو گیر می شه، اولین نفر استارت می زنه و نفس کم می آره و در آخر هم دست از پا دراز تر نفر آخر می شه. به قول خودمون فقط کلاس می زاره.
به نظر من هر که هرچی می گه - وزیر کشور- که نباید جدی گرفت و یا اصلا به اون عمل کرد . دولت نهم بعد از آوردن پول نفت بر سر سفره مردم ، حالا می خواد جوون هارو هم در یک اقدام انقلابی به خانه بخت ببرد تا بر سفره ای که از پول نفت چیده شده غذا بخورند و البته و صد البته مهمتر گناه هم نکنند که این نکته مهمی است.
پی نوشت: با دیدن این دو مطلب شعری به یادم امد که می نویسم:
 اگر با دیگران بود میلی
چرا ظرف مرا بشکست لیلی

لعنت!

دیروز روزنامه هم میهن در سرمقاله خود به تحریر محمد قوچانی با عنوان " شباهت های علی دائی و هاشمی رفسنجانی" از ویژه گی های مشترک این دو سخن گفته بود . سخنانی که احساس کردم در جائی خوانده ام. دقیقتر شدم و با کمک دیگر دوستی به این نتیجه رسیدم که همین تیتر را البته با همین مضمون در اینجا خوانده بودم . مطلبی به تاریخ ۲۳/۳/۸۵ .
تفاوت تاریخ مذکور با ۸/۳/۸۶ ، تاریخ انتشار سرمقاله هم میهن حدود یک سال و ۱۵روز است. تفاوتی که باعث شد پی نوشتی اینچنین را بنویسم. 
پی نوشت : لعنت بر شهری که ایده ها را محو می کند.

صبر

می گویند و می شنوم که " اندکی صبر ، سحر نزدیک است"

میگرن ، هرچه زودتر خوب شو !

ساختمان شماره ۲ استانداری هم راه افتاد و بالاخره سازمان مدیریت و برنامه ریزی هم به استانداری پیوست تا دیگر اولیا نیز از معاونان ابوالقاسم عاصی به شمار برود. معاونی که شایعات زیادی مبنی بر خداحافظی او از این سمت است.
این ها همه در حالی است که در روزهای قبل هم تابلوی اداره مدیریت وبرنامه ریزی  به پائین آمد و یا به عبارت بهتر پارچه ای روی آن نصب شد که نوشته شده بود "استانداری یزد ، ساختمان شماره ۲ ". 
اما انچه داستان را تکراری نشان نمی دهد این است که استاندار یزد مدت یک هفته است به ساختمان شماره یک استانداری پا نگذاشته  و به عبارت ساده تر بر اثر میگیرن در اتاقی تاریک خانه نشین شده است . حال اینکه یک ساختمان و یک حوزه دیگر هم به حوزه کاری او اضافه شده است باید فکری کند که هرچه زودتر این میگرن را فراموش کند تا دیگر ، دوستان او در یک جلسه خودمانی از او گلایه و او را بیش از این سرزنش نکنند.